- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
انیس و مونس خـدا فاطمهست امینِ راز مصـطفی فاطمهست به رتبهاش کجا گـمان میبریم دلیل خلـق دو سرا فـاطمهست يَـوْمَ يَـفِـرُّ الْــمَـرْءُ مِـنْ أَخِـيــهِ منجیِ آن حول و وَلا فاطمهست سفرهٔ مهـرش به خِـرد نگـنجد شـفـیـعـهٔ روز جـزا فاطمهست غـدیـر را فـاطمه پـایـنـده کرد شـهـیـدهٔ راهِ وِلا فــاطـمـهسـت حـجـاب گـیـرد به بَرِ کـور هم چه خوانمش کنز حیا فاطمهست بــدونِ اذنـش نـشـود دیـده تـر جواز گـریههای ما فاطمهست نزن به بارِ شیشهاش، سنگ دل نزن که جانِ مرتضی فاطمهست به قـتـلگـه نـدای آن تـشـنه لب فـاطمه یا فـاطمه یا فاطمهست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
به نام خالق نـور و قـسم به خالق نور که شـأن فـاطمهاش تا ابد بود مسـتور مقام و منزلتش کی به درک ما برسد؟ که سیر درک ملک هم از آن نکرده عبور که بود فاطمه نوری که زهرهاش خوانند که بود فاطمه انسان؟ که بود آیا حور؟ که بود آنـکه به بـرهـان آیـۀ تـطـهـیـر شده ست از همۀ رجس و از پلیدی دور که بود فاطمه آن کس که اوج حجب و حیاست همان که پشت در خانه رو گرفت از کور چه بانویی که ز نورش جهان منوّر شد چه بانـویی که بـود مـادر قـبـیـلۀ نـور عجب حدیث عجیبی که در روایات است ز خلـق احمد و حیدر ورا بود منظور نبود در خور زهـرا به غیر شیـر خدا که هست در خور منصوره حضرت منصور خموش میشود آتش به صبح روز جزا اگر که فـضّـۀ درگـاه او دهـد دسـتـور مزار فاطمه خواهی برو به صحن نجف عـلی ست آینۀ آن یگـانه سنگ صبـور تمام غصه و غم از دل عـلی میرفت هر آن زمان که رسیده ست نزد او به حضور دلش خوش است به لبخند فاطمه هر روز ولی چه شد که شد از خندههای او مهجور رسید لحظۀ تلخی که پیـش چـشم علی شکست سینۀ زهرا به ضرب یک مزدور شکـست سیـنه و با آن شکـستن سیـنه شکست از یل خیبر شکن ز سینه غرور مـدیـنه سیـنۀ زهـرا شکست و کربـبلا شکست سینۀ خـون خـدا به سُـم ستور بـدون شک که خـدا انـتـقـام میگـیـرد به دست یوسف زهرا پس از قیام و ظهور
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
جرعهجرعه غم چشید و ذرّهذرّه آب شد آسمان شرمـنده از قـدّ خـم مهـتـاب شد گریهها میکرد تا امّت شود بیدار؛ حیف از صدای گریهاش امت فقط بیخواب شد پشت در آمد بگوید، گوش عـالم بشنود ارث دریا بود آنچه قـسمت مرداب شد
: امتیاز
|
ترسیم وقایع حمله و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا شـهـيد اول راه ولايـت شـد پـسـر آنـجـا شكايت دارم از دل سنگی ديوار بيش از در ولی آسيب اصلي را رسانده ميخ در آنجا اگر چه روز روشن بود هتك حرمت آنها نـمیدانم چـرا افـتاده پشت در قـمر آنجا برای چيدن گل يك نفر كافی ست در واقع گلي چيده شده با دستهای چل نفر آنجا گذشتم ديگر از آنچه كه آنجا اتفاق افتاد غزل تنها رها كرده مرا با چشم تر آنجا كشيده ميشود روضه ميان كوچه بعد از اين مغـيره آمد و قـنفـذ به پا كردند شر آنجا چهل تن وحشي نامرد يك سو فاطمه يك سو شده با دست زهرا از علی رفع خطر آنجا ولي دستش دگر از كار افتاده پس از كوچه شكسته غير پهلويش يقين از او كمر آنجا نبود آنجا اگر زهرا نبود امروز اسلامی برای اصل دين با جان شده زهرا سپر آنجا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
وصفِ آنکَس که نگُنجد به دهان فاطمه است مدحِ آن زن که خُدا کرده بیان فاطمه است روزِ مَحشر که خَلائِق همه حِیران هستند آنکه بَر ماست فقط دل نگران فاطمه است فاطمه روحِ صَلات است خُـدا میداند اَشهَدُ اَنَّ عَلی؛ هم به اذان فاطمه است چهارده قرن سَرِ حرفِ خودش مانده هنوز مَردتر از همه مَردانِ جهان فاطمه است دستش اُفتاد ولی دستِ عـلی بالا رفت یارِ حیدر به همان قَدِّ کمان فاطمه است این حُـسـینی شُدنِ ما نـظـرِ زهرا بود دوستدارِ همۀ سیـنه زنان فاطمه است مـادرانِ شُـهـدا فَـخـر بـه عـالـم دارنـد مادرِ هر گُلِ بی نام و نشان فاطمه است پَـرورش یافـتۀ دامَـنَـش آئـیـنـۀ اوست زینبِ فاطمه، اِنگار هَمان فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
خوش آن سری که رود زیر منّت زهرا بد آن دلی که نشد جای حضرت زهرا برای اینکه بهشتی شود کسی کافیست به قـدر یک سر سـوزن محـبّت زهـرا اگـر چـه نـوکـر خـوبـی نـبـوده ام امـا عـلی خـریـد مـرا هم به حـرمت زهرا بـــرای آمــدن تــکــســوار آل عــلــی قـسم دهـید خـدا را به عـصمت زهـرا هـزار مرتبه شکرش که از ازل ما را سـرشـته است خـداونـد رعـیت زهـرا فـقط به خاطـر الطاف مـادریاش بود اگر که شامـل ما گـشت رحـمت زهرا رواست اینکه بـسوزد در آتش محـشر کـسـی که هـیـچ نـدارد مــودّت زهــرا قسم به نون و قـلـم مرسلی نشد مرسل مگر به لـطـف عـلـی و عـنایت زهـرا بدون شک بغل مصطفی علی میمُرد اگـر نـبـود سـخـن از رسـالـت زهــرا برای غـربت و مظـلـومی امیر عـرب بـریـز اشـک غـریـبـی به نـیّـت زهـرا کــنـار در اسـدالله را زمــیـن انـداخـت همینکه خورد به دیوار صورت زهرا کشید آه جگـر سوزی از جگـر حـیدر فـتـاد تـا نـظـرش بـر جـراحـت زهـرا میان آن همه جنجال و کـشـمکش آخر خـریـد جـان عـلـی را شـهـادت زهـرا
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با حضرت محسن
پـسر سـوّمـم ای آرزوی ناب بخـواب ماه نورانی من در شب مهتاب بخواب ذکر رؤیاییِ رؤیای شبم “لالایی”ست طفلکم! در دلِ آرامش این خواب بخواب آیـۀ کـوچک قـرآن مـنـی مـادر جـان! ای که در سورۀ کوثر شدی اِعراب بخواب بین آغـوش پُـر از درد من آرام بگـیر مـثلا در بـغـلم میدَهَـمت تاب بخواب در خیالات خودم روی تو را میبوسم بعد از این لحظۀ رویاییِ جذاب بخواب لحـظـۀ ناب نـمـاز شـبـم آمـد؛ حالا … روی سجادۀ من گوشۀ محراب بخواب زخم شد چشم من از بسکه برایت بارید علت گـریۀ این مـادر بیتاب! بخواب ایکه کُشتند تو را در وسط آتش و دود آه، قـربانیِ این مـردم قـصاب بخواب پـسر مـادر آب؛ ای جگـر سـوخـتهام! ماهی زخـمیِ بیرحمیِ قـلاب بخواب دستهای پدر خاک، تو را داد به خاک ولی امشب تو کمی در بغل آب بخواب
: امتیاز
|
حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
جمعیت آنطرف و این طرف در مادر میشود در همه جا جوشن حیدر مادر شعـلـه بـالا نـرود! نـا که نـدارد اصـلاً درِ این خانه در عـرش معـلیست نزن خشت خشتش همه دلخوشی ماست نزن زدی و زلـزلـه در عـالـم بــالا افــتــاد کینه و بغص تو بیحد و عدد شد نامرد حال مـولا سر این فـاجعه بد شد نامرد سـورۀ نــور بـه شــلاق نـدارد عــادت خـانه وحی خـراب است کجایی فـضه سوخـتـه مـادر آب است کـجـایی فضه نـکـنـد روی زمـیـن مـاه بـیـفـتـد فـوراً سرّ مسـتـور خـدا بین گـذر گـفت علی هی کتک خورد وبا درد کمر گفت علی قصدش این است که از عشق حمایت بکند
: امتیاز
|
حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
بر جان خانه کینهای شعـلهور افتاد آنـقـدر زد آنقـدر زد آخـر در افـتاد ایکاش میچـرخید از لـولا در، اما در وا نـشد افـتاد، روی مـادر افـتاد میخواست تا در پیش نامحرم نیفتد میخواست… اما هرچه کرد او آخر افتاد با یاعلی پا شد ولی مولا زمین خورد بـا یـا رسـول الله او پیـغـمـبر افـتـاد فهـمیده بود این باغ بار شیشه دارد آنقدر زد از شاخه سـیب نـوبر افتاد یک آیه با میخ در و یک آیه با زهر یک آیه هم در قتلگاه از کوثر افتاد در گـوشۀ گـودال مـادر بود وقـتـی چشمان تیز خنجری بر حنجر افتاد از آستـین دست شـقـاوت تـا در آمـد چـشم طـمع بر حـلـقۀ انگـشتر افتاد یک تیر با هجده هدف یعنی که زینب یک سنگ خورد از نیزهها هجده سر افتاد
: امتیاز
|
حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
با درد و غصه سورۀ کوثر شروع شد با گـریهاش مـصائب حـیدر شروع شد بعـد از نـبی غـدیـر فـراموش خلق شد اینگونه شد که آتـش بر دَر شـروع شد اول شهـید چون گـلی از خانه پَر کشید وقتی که ضربۀ در و مـادر شروع شد با این حساب پهلوی مـادر شکسته بود این گونه شد مصائب بسـتر شروع شد جایی که حکم غصب فدک را گذاشتند حـکـم به نیـزهها زدن سـر شـروع شد دیـدنـد معـجـر تو مسلـمان گرفته است در کـربـلا هم آتـش معجـر شروع شد آسـایـش از تـمـامـی عـالـم گـرفـتـه شد آن لحظهای که ظلم ستمگر شروع شد در اوج روضه شعر تو پایان گرفته است جـایی که تـازه داغ پـیـمبـر شروع شد
: امتیاز
|
حمله به خانۀ امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
شروع واقعه « اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر» بود دهان طعنه پُر از ظلمت و تنفّـر بود نبود غـیر حـسـد در دل خـدانـشـناس و شرک و جاهلیت میوهاش تمسخر بود نـبــود مـسـتحـق نــاسـزا شـنـیـدنهـا کسی که گفتۀ او مثل وحی در خور بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
ناگهان در واشد و مسمار پهلو را گرفت دست شعله بیمحابا پای گیسو را گرفت پهلوی زخمی جـدا و صورت نیـلی جدا یک غلاف بیمروت جان بانو را گرفت با همان حالش به مسجد رفت دنبال علی انـتــقـام دسـتـهـای بـسـتـۀ او را گـرفـت دست نامحرم چنان زد، بند دلها پاره شد وای از دستی که از چشمان او سو را گرفت آفـتاب خـانۀ حـیـدر غـروبی تـلخ داشت فاطمه از اهـل خانه ماهها رو را گرفت در سـیاهـیِ مـدیـنه چـشم او که تـار شد نیمۀ یک شب سپیدی آمد و مو را گرفت دور از چشم علی هر شب که بانو ناله زد زینب آمد خون روی زخم بازو را گرفت با هـمان حالـش برای قـوت قـلـب عـلی پاشد و از دستهای فضه جارو را گرفت بعد از آن حیدر دگر آن حیدر سابق نشد موقع برخـاستن پهلـو و زانـو را گرفت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زیـرِ بـارانِ ستـم چهـرۀ مهـتاب شکست آخـرین تکـه از این آیـنـۀ نـاب شکـست پس چه شد اجـرِ مشـقاتِ پـیـمبر مـردم؟ ظاهراً بعد نـبی حرمت و آداب شکـست طعنه و زخم زبان، غصب فدک، کوچۀ تنگ بعد از آن در نگه مضطربش خواب شکست برتر از بندگیِ جن و بشر ضرب علیست ۱ ولی اینبـار یـلِ غـزوۀ احـزاب شکست پشتِ در مظهـر نامـوس خـدا را کُـشتند دلِ بیتابِ علی پشتِ همان باب شکست شیشۀ عمرِ علی بسته به عمر زهراست چه کسی گفته علی گوشۀ محراب شکست؟ نام زهرا سببِ متصلِ ارض و سماست ۲ رفت و با رفتن او رشتۀ اسباب شکست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
بنام نـامى مـادر بـنام حـضرت زهـرا بنام دخـت پـیـمـبر دلـیـل خـلـقت دنـیا بنام نـامى عـشق و بنام هـمسر حـیدر خداى من چه بگویم،چگونه میشود آخر؟ دوباره قصۀ مادر دوباره قصۀ آن در ببین که شعـله بیـفـتد به آیه آیۀ کـوثـر ببین که شعله بیـفـتد به باب خانۀ مولا درِ شکسته بیفتد به روى عصمتِ طاها میان آنهمه دشمن سپر براى على شد مـیان آن همه آتـش فـداى راه ولى شد قـلم چگونه نویسد ز شرح ماتم زهـرا مَلاذِ اهل بکاء شد لـوا و پرچم زهـرا
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زهـرا مـحـلّ جـلـوۀ الـلـه اکـبـر اسـت آئـیـنـۀ تــمــام نــمـای پـیــمـبــر اسـت کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول زهـرا عـطـیّه، اُمّ اَبـیها و کـوثـر است هرگز کسی به مرتـبهاش پی نمیبـرد از ظرف عقل قدر مقامش فراتر است با وحی و با حدیث و روایات یا به شعر مدحش به هر زبان بشود نامکرر است توحید بی ولایت او غیر شرک نیست اصلاً ولای فـاطمه تـوحـیـد آور است سِّرُالصّلات، حضرت صدّیقه هست و پس ذات نـماز مشـتـقِ انـوار حـیـدر است زهرا که انـبـیـاء متـوسّـل به او شوند حـتـماً مقامـش از همۀ انبـیـا سر است احـمـد بـرای دیـدن او اذن مـیگـرفت جبرییل وحی بر در او حلقه بر در است مـثـل قـیـامت است قـیامـش کـنـار در این ابـتـدای قـائـلـۀ روز محـشر است از آتـشی که بـر در او شعـلـه ور شده در خون و اشک مردم دیده شناور است در را شکست دشمن و رویش خراب کرد از ضرب درب، تیزی مسمار بدتر است تقصیر میخ بود که جان از تنش گرفت از بس که ردّ ضربۀ آن، زخم پرور است از داغ فـاطـمـه دل سنگ آب میشود اما حسین جنس غمش جور دیگر است در قـتـلگـاه تـیزی مـسـمار دشـنـه شد آن دشنهای که روی سپیدی حنجر است زیـنـب بـیـا و مـادر ما را کـمک بـده در قتلگاه این که فتاده است مادر است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
شاید این روضه گریان رخ مادر باشد یا در آمـیـخـته با غـصۀ حـیـدر بـاشد چادرت مثل نفس های تو حرمت دارد یاس بیبال و پری بال و پرش میسوزد پشت دربود چرا تاج سرش میسوزد مانـد در پـشت در خـانه فـقـط آه کشید باهمان قـامت خود باز قـیـامت کردی بر تـمـامی امـامـان تو امـامت کـردی تـا در آئـیـنـۀ اجـلال نــمـایـان شـدهای نام زهـرا گره از کار سلیـمان وا کرد یک نظر تا ابـدالـدهر براین دلها کرد راه پـرواز مـلائـک به بهـشـتی مـادر فـاطمه بود اگرصبح قیـامت برپـاست فاطمه بود که احکام شریعت برپاست او سـرآغـاز مسـیر مکـتـب خـاتم بود بال جبـریل امین فـرش حـریمت باشد وتسـلای عـلی عـطر و شمـیـمت باشد ما در این راه فـقط گرد مدارت هستیم تا ابـد گریه کن روضۀ کـوثـر هستـیم تا ابـد خـانه به دوش غـم حـیدر هستم جـان نـثـاریـم گـدایـان شه عـلـقـمـهایم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
اسم اعظم یا علی و اسم اعظم فاطمه ست بهترین و برترین بانوی عالم فاطمه ست هرچه در قرآن بگردی یا علی، یا فاطمه ست کوثر و فرقان و الرحمن و مریم فاطمه ست از شهیدان که بپـرسی نام او را بردهاند فاش می گویم در عالم بهترین دم فاطمه ست روضه خوانِ اول کرببلا گرچه خداست اولین بانی شبـهـای مـحـرم فـاطـمه ست دست پیغمبر نگینی هست که مخصوص اوست زینت انگـشتری دست خـاتم فاطمه ست معنی آب حـیات آب وضوی فاطمه ست علت جوشیدن هر روز زمزم فاطمه ست زینت سجـاده زهـرا عـبای حـیـدر است در عوض نقش نگین روی پرچم فاطمه ست چـادر خـاکـی او کـافـر مسلـمان میکـند پـرچم تـوحـید آدم تا به خـاتم فاطمه ست پشت در افـتاد تا حـیـدر نیـفـتد بر زمین تا ابد تصویری از یک قامت خم فاطمه ست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
حرف از عـلی بود و تمام تکیه گاهت رفتی سپـر باشی! خـدا پشت و پناهت امـا ورق بـرگـشـت و آوردنــد هـیـزم کم کم به غارت رفت حـالِ روبراهت با کـیـنههای کهنه از صفـین و خـیـبر محکم به در؛ محکم لگد زد! با وقاهت! نامـرد مردی آمـد و دستِ بزن داشت یک آن سیـاهی رفت چـشمان سیاهت بین در و دیـوار چـشمت روزِ بـد دید خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت از دردهای اصلیات فضه خبر داشت از بـغـض هـای مـادرانـه در نگـاهـت ای وای ازین پهلو به آن پهـلو شدنها بــالا نــمـیآمــد نـفــس هـمــراهِ آهـت از سرخیِ جای غـلاف و جایِ سـیـلی با اشکِ پنـهـانی سحـر شد شامگـاهت شمشـیر نه! گـودال نه! ای وای مـادر در بین آتـش؛ پشتِ در شد قـتلگـاهت!
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
این خانه روح کعبۀ بیتُالحـرام است این خـانهای که قـبـلۀ دارُالـسّلام است این آستان، جایی ست که حتّی کنیزش در خلوت خود با ملائک هم کلام است عرش است صحن خانهای که قنبرش هم صاحبْ دل و صاحبْ دم و صاحبْ مقام است هر گوشهاش دارد نشان از حق تعالیٰ این خانه اصـلاً بیت آیات عِظام است هرکس درِ این خانه را بوسید و رد شد در سِلک اهل دل سزایش احترام است از دیدِ شخصی مثل سلمان، بی طهارت حتّی به دیوارش نظر کردن حرام است خـلـقـت فـدای نـام بـانـویـی که بیـتـش دارُ الامان، دارُ الکرم، دارُ الاِمام است از بس برآورده شده حاجت به دستش او دور تا دورش همیشه ازدحام است هرکس که چشمش را به روی خِیر او بست در، بیمرامی شُهره بین خاص و عام است ذکر مصیبت میکنم،یک جمله کافی ست این صحنۀ پُـر درد، پایـان کـلام است قـنفذ، غـلاف آهنـیـنش را که برداشت با نیشخـندی گفت:او کارش تمام است
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
خانه خراب گشتن من با عزای توست زیـبـاتـرین تـرنّـم قـلـبم صدای توست دیـدی چگـونه زندگـیام را نظر زدند چشمانِ شور پشت سر بچههای توست دردم گـرفته فـاطمه جان گریه میکنم این قلب زخم دیده من مبـتلای توست جایِ طـناب مـانـده به دورِ گـلوی من آثـارِ تـازیـانه بـر انگـشتهایِ تـوست مقتل نوشته از در و دیـوار خوردهای دهلـیزِ خانه شاهد این ماجرای توست گـودال هـم لـباسِ حـسیـنِ تو پـاره شد حالا زمان روضۀ کربوبلای توست هرکس رسید نیزه خود را شکست و رفت کُـندی خنجـر از اثر بوسههای توست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
هرکه جانـانه به پای غـم دلـبر مـانـده نــام او در هـمه ایّـام سـراسـر مــانـده لـبـمـان با قـدح سـاقـی کـوثـر تـر شـد آنچـنـانی که لـب از بـادۀ او تـر مانـده کیست زهرا که درخشندهتر از خورشید است؟ مـاه از شـمس رخ اوست منـوّر مانده قرنها گـفته شد از وصف مقامش اما آنچه گـفـتـند هـمه، بـاز فـراتـر مـانـده خطبهاش در وسط معرکه غوغا میکرد شـیـر از غرّش زهـرایـی او درمـانده آنقدر دشمن او بغض علی در دل داشت؛ که عدو بود و دلی سخت مکدّر مانده با لگد زد به در و نعرهزنان گویا گفت این تـلافـیِ اُحـد، کـیـنـۀ خـیـبـر مـانده میخ از دیدن این واقعه خون میبارید شاهدم لختۀ خونیست که بر در مانده دود، مسمار، لگد، فاطمه، آتش، ایوای کـمر صبر هم از غـصه مکسّر مانده آن طرف قنفذ و در دست غلاف آشفته این طرف چشم حسن، خیره به مادر مانده! دست از دامن مـولا نکـشد او هـرگـز فـاطـمـه پـای عـلـی تـا دم آخـر مانـده چه کنم؟! شعـر به گـودال تـمایل دارد دست من نیست اگر قافیه « سر» مانده تـه گـودال اگـر پـیـرُهــنـی را بُـردنـد جای آن نیزه و شمشیر به پیکر مانده ضربه زد شمر و سر شیشۀ عطری افتاد از همان لحظه، حرم نیز معطر مانده
: امتیاز
|